در ساحل امن عقل بودم
در ساحل امن عقل بودم که جنون
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت
عقلم نرسید و زود نفرین کردم
بر آنکه در آب و آنکه قلاب انداخت ...

+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 15:53 توسط سمانه
|